« جبر تاريخَ!»
كشته شدن قاسم سليماني ضربه يي جبران ناپذير براي «جمهوري اسلامي» به شمار مي رود. يكي از اهداف مهم و اساسي رژيمي كه خميني بنيان گذاشت از روز اول تا به حال صدور انقلاب اسلامي بوده است .
هر چند كه تيتر صدور انقلاب اسلامي است ولي در بطن آن صدور جبهه درگيري به خارج از مرزهاي ايران و تثبيت اركان رژيم در داخل ايران مي باشد.
مصطفي چمران در راستاي اين هدف در ابتدا مامور راه اندازي حزب الله در لبنان شد. قبل از آن خميني بعد از آمدنش به ايران اعلام جمهوري اسلامي در عراق كرده بود كه منجر به آن جنگ بيمعني هشت ساله ميان دو كشور همسايه ايران و عراق شد. جنگي كه بيش از يك ميليون كشته و معلول با بيش از هزار ميليارد دلار خسارت فقط از طرف ايران بههمراه داشت.
نظامي كه خميني بنيان گذاشت دو ركن اصلي داشت:
يكي ركن ايدئولوژيك و سياسي كه ولايت مطلقه فقيه بود و يك ركن نظامي جهت حفظ نظام كه سپاه پاسداران انقلاب اسلامي نام نهاده شد. سعي شده بود كه شكل ظاهري نظام ركنهاي به ظاهر دموكراتيك خود را داشته باشد. يعني انتخابات و مجلس و ارتش رسمي . ولي از ابتدا اين شكلي بيش نبود. ولي فقيه بالاتر از هر ارگان و قانون و هر منتخبي بود و انتخابات نيز هيچگاه آزاد نبود.
در امر نظامي نيز ارتش در كنترل سپاه بود و قدرت اصلي نظامي در ايران سپاه پاسداران محسوب مي شد. سپاهي كه تقريبا كليه امكانات مالي كشور را نيز- بجز موارد دزدي سران- را در اختيار داشت.
وظيفه قاسم سليماني از ابتدا و از زمان استقرار رژيم در ايران، صدور انقلاب بود. صدور آنقلاب در واقع به معناي تثبيت پايههاي رژيم با گسترش مرزهاي جو پوليتيك ( سياست منطقه جغرافيايي) و تاسيس گروهها و سازمانهاي مزدور در كشورها براي پيشبرد اين اهداف بود. سياست فرا مرزي جمهوري اسلامي حاكي از نگرش «جهان كشوري» به مرزهاي شناخته شده كشورها به خصوص كشورهاي اسلامي بود. شعار اساسي رفع فتنه در جهان بود. مرزها نه در چهارچوب موقعيت جغرافيايي كشورها بلكه بر اساس مرزهاي گسترش ايدئولوژيك گذاشته شده بود. خميني بنيان گزار اين جمهوري نيز به مرزهاي ايدىولوژيك و نه مرزهاي ملي كشوري معتقد بود. معناي ولايت فقيه نيز نوع و شكل حكومت را مشخص مي كرد. حكومتي بر مبناي نظر و راي ولي فقيه و نه مردم. اساسا ولي فقيه نيز منتخب مردم نبود و به زعم خود كارگزاران اين رژيم امري الهي محسوب مي شد. ولي فقيه بالاتر از مجلس و قواي سه گانه و رئيس جمهور و منتصب خدا.
خميني خود مي گفت اگر همه مردم چيزي را بگويند و من چيز ديگر، نظر من مهم و قابل اجراست. بر اين اساس يعني اصل صدور انقلاب اسلامي نيز به معناي گسترش مرزها و صدور حكومت ولي فقيه در محدوده آنها بود.
به اين صورت نقش قاسم سليماني در رژيم بي بدل بود. سليماني در سال 1335 در يكي از روستاهاي كرمان متولد شده بود. او هيچگاه تحصيلات دانشگاهي نداشت ولي در بسرعت در مسير قدرت قرار گرفت. اولين تجربه نظامي او كه راه به بالا را برايش گشود سركوبي در كردستان بود. تا زمان مرگش 22 سال بود كه فرمانده اصلي ترين ارگان سپاه پاسداران يعني فرماند سپاه قدس بود. قدرت سليماني آنقدر بود كه بدون مشورت و رايزني با او در هيچ موضوعي تصميم گيري نمي شد. او خود را سرباز صفر ولايت مي ناميد ولي براي رژيم و عوامل آن نقش كليدي داشت كه بي بديل بود.
محدوده عمل سليماني از هندو ستان و پاكستان و افغانستان تا يمن و كشورهاي حوزه خليخ فارس تا عراق و سوريه و لبنان و بسياري از كشورهاي افريقايي و اروپايي و آمريكاي جنوبي بود. ارتباطات گسترده سليماني و كيفيت فرماندهي او به حدي بود كه در همه جا حضور داشت. به طور واقعي اشتباهات مكرر امريكا در عراق و بعد از سقوط صدام حسين، عراق را در سيني طلايي تقديم سليماني و و گروههاي وابسته به او كرده بود. قدرت واقعي در عراق نه آمريكا و نه دولت بلكه وليفقيه در ايران و خيل مزدورانش به اسامي مختلف بودند. كاري بدون موافقت سليماني بعنوان فرمانده ولي فقيه در لبنان و سوريه و عراق صورت نمي گرفت.
اين سپاه ارسالي از ايران و عراق بود كه بشار اسد را در قدرت نگه داشت. كشتار صدها هزار مردم سوريه و كودكان معصوم اين كشور نتيجه مداخله سپاه قدس به سردمداري سليماني و سازمانهاي وابسته به آن بوده و هست.
در لبنان حزب الله بازوي دراز شده تهران در اين منطقه محسوب مي شود. تاسيس «سپاه فاطميون» از افغانيها در ايران-گردان زینبیون از پاكستانيهاي مقيم ايران- گردان « لواء ذوالفقار» در سوريه- گروه عصائب اهل حق در سوريه-«سرایا السلام» واسطه به صدر در عراق-«سرایا الخراسانی» در عراق- «کتائب حزبالله» در عراق- حزبالله عراق- کتائب امام علی در عراق- کتائب سیدالشهداء در عراق- «حرکة النجباء» در عراق- و سپاه قدس در ايران و بسياري از گروهاي نظامي و شبه نظامي ديگر در افريقا و اروپا و امريكاي جنوبي كه با بودجه ميلياردي از طرف سپاه پاسداران ايران و قاسم سليماني اداره و تجهيز و كنترل مي شدند حال با نبود محور اصلي يعني فرمانده كل قوا، قاسم سليماني و وضعيت وخيم مالي و اقتصادي در ايران و نبود جانشين براي سليماني و با وجود همه اينها وجود جنبش اعتراضي راديكال بسيار قوي و مردمي در ايران عليه نظام موجود و وقايعي كه در اثر اين ازهم گسستيگي رژيم اتفاق مي افتد كه آخرين آن دورغگويي سه روزه سران رژيم در زدن هواپيماي مسافربري اكراييني است و... بايد گفت كه روند ديالكتيكي واقع سياسي و اقتصادي در ايران به سمت جهش و تغيير كيفي پديده سياسي در ايران پيش مي روند. روند تغييرات نيز سرعت بسيار بالايي گرفته كه خبر از جهش عظيم سياسي در آينده نزديك در ايران مي دهد كه گريزي از آن نيست و اين جبر تاريخ است.
م.مشيري ( رهنورد)
شاعر و نويسنده و خبرنگار آزاد در برلين
رئيس فورم براي بردباري و حقوق بشر در برلين
24دي 1398